السلام علیک یا مولای یا اباعبدالله"
انوقت این زینب بیاد تو گودال .
قربونِ لبایِ تشنه ات برم حسین جانم .
سه روز آبُ بستن ، طوری شد که مُورخین اینجوری نوشتن ، میگن پوستای صورتِ این زنُ بچه مثل مَشکِ خشک شده چروکیده شد . الان نمیخوام روضه اهلبیت ابی عبدالله رو بخونم میخوام عمق تشنگی ابی عبدالله رو بیابیم باهم ، اونوقت تشنگی حسین اینجوری بوده بزرگان،علما میگن همۀ تشنگی اهل حرمُ بزار روهم،همۀ تشنگی اصحابُ بزار روهم،تشنگیِ رقیه رم بزار روش ، تشنگیِ شیرخواره رم اضافه کن ،باز حسین ازهم تشنه تره
رفقا آی حسینیا آقامون تو گودال داد زد گفت آی مردم جگرم خواهرش ازبالا تلِ زینبیه نگاه کرد . حسین .
دو سه روز روزه میگیری ، یکی دوستان جوانِ 27 - 28 ساله با من یه خرده صحبت کرد ولی حال نداشت بعد گفت ببخشین من حال ندارم این روزا بلنده روزه منو برده . گفتم شما جوانی ، داغ ندیدی ، زخم نخوردی ، خون از بدنت نرفته ، اضطرابِ زنُ بچه نداری ، زنُ بچه ات تو محاصرۀ نامحرم نیست ، جنگ نکردی ، تکاپوی جنگ نداشتی .
ظهر عاشورا ابلیس سرشُ بلند کرد ، گفت خدایا یادته یه خواستۀ اجابت شده دارم پیشت"
ندا اومد بله ، گفت میخوام الان بخوام " . بخواه
گفت اینقده این خورشیدُ به زمین نزدیک کن . میخوام بویِ کباب شدن بدن حسینُ استشمام کنم . اینا رو چرا دارم میگم،داغ ،عطش ،اضطراب ،خون ریزی ،جنگ ،گردُغبار ،صمِ اسب ،شمشیرُنیزه و سنگ ،انوقت توقع داری زینب تا دید بشناسه ؟؟ .*
ای طائر تپیده بخون در برابرم
باور نمیکنم که تو هستی برادرم .
*گفت ، نه ، نمیشه تو داداش من باشی . همین الان بغلش کردم . همین الان زیر گلوشُ بوسیدم . هی نیزه شکسته هارو زیرُ رو میکنه . شمشیر شکسته هارو زیرُ رو میکنه . یه نشونه پیدا کنم یه مرتبه حرف عوض شد .*
گویا حسینِ من توی . (شناختمت . ازکجا بی بی ؟؟ )
گویا حسینِ من تویی ای پاره پاره تن
چون آید از شکافِ دلت بویِ مادرم
حسین
" داداش چی به سرت آوردن ؟ .
السلام علیک یا مولای یا اباعبدالله"
انوقت این زینب بیاد تو گودال .
قربونِ لبایِ تشنه ات برم حسین جانم .
سه روز آبُ بستن ، طوری شد که مُورخین اینجوری نوشتن ، میگن پوستای صورتِ این زنُ بچه مثل مَشکِ خشک شده چروکیده شد . الان نمیخوام روضه اهلبیت ابی عبدالله رو بخونم میخوام عمق تشنگی ابی عبدالله رو بیابیم باهم ، اونوقت تشنگی حسین اینجوری بوده بزرگان،علما میگن همۀ تشنگی اهل حرمُ بزار روهم،همۀ تشنگی اصحابُ بزار روهم،تشنگیِ رقیه رم بزار روش ، تشنگیِ شیرخواره رم اضافه کن ،باز حسین ازهم تشنه تره
رفقا آی حسینیا آقامون تو گودال داد زد گفت آی مردم جگرم خواهرش ازبالا تلِ زینبیه نگاه کرد . حسین .
دو سه روز روزه میگیری ، یکی دوستان جوانِ 27 - 28 ساله با من یه خرده صحبت کرد ولی حال نداشت بعد گفت ببخشین من حال ندارم این روزا بلنده روزه منو برده . گفتم شما جوانی ، داغ ندیدی ، زخم نخوردی ، خون از بدنت نرفته ، اضطرابِ زنُ بچه نداری ، زنُ بچه ات تو محاصرۀ نامحرم نیست ، جنگ نکردی ، تکاپوی جنگ نداشتی .
ظهر عاشورا ابلیس سرشُ بلند کرد ، گفت خدایا یادته یه خواستۀ اجابت شده دارم پیشت"
ندا اومد بله ، گفت میخوام الان بخوام " . بخواه
گفت اینقده این خورشیدُ به زمین نزدیک کن . میخوام بویِ کباب شدن بدن حسینُ استشمام کنم . اینا رو چرا دارم میگم،داغ ،عطش ،اضطراب ،خون ریزی ،جنگ ،گردُغبار ،صمِ اسب ،شمشیرُنیزه و سنگ ،انوقت توقع داری زینب تا دید بشناسه ؟؟ .*
ای طائر تپیده بخون در برابرم
باور نمیکنم که تو هستی برادرم .
*گفت ، نه ، نمیشه تو داداش من باشی . همین الان بغلش کردم . همین الان زیر گلوشُ بوسیدم . هی نیزه شکسته هارو زیرُ رو میکنه . شمشیر شکسته هارو زیرُ رو میکنه . یه نشونه پیدا کنم یه مرتبه حرف عوض شد .*
گویا حسینِ من توی . (شناختمت . ازکجا بی بی ؟؟ )
گویا حسینِ من تویی ای پاره پاره تن
چون آید از شکافِ دلت بویِ مادرم
حسین
سالروز شهادت ثامن الحجج امام رضا (ع) تسلیت باد/ویژگی مؤمن واقعی در بیان امام رضا علیه السلام
زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام
سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت بادچهل حدیث از آن امام بزرگوار
، ,رو ,تو ,حسین ,یه ,تشنگی ,زنُ بچه ,حسینِ من ,، گفت ,سه روز ,همین الان ,الان بخوام بخواه ,هستی برادرم *گفت ,میکنه شمشیر شکسته ,جگرم خواهرش ازبالا
درباره این سایت